رادیکال آزاد

رادیکال آزاد

ختم کلام فلسفه بافی مکن حکیم!
اهلی نکرده منطق اهل زمانه ام

وحشی ترم از آنکه گذارد به اسم نظم
عقل معاش زیر بغل هندوانه ام

منت خدای را که تهیدست نیستم
دست پُریست مانده ز غم زیر چانه ام...

عکس: رادیکال آزاد اتم اکسیژن

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جمهوری اسلامی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

علی شریعتی از تاثیر گذارترین چهره های تاریخ معاصر ایران است. او با سخنرانی های زیبا و سنتز عجیبی که از ترکیب سوسیالیسم با میراث تاریخی تشیع و میراث عرفانی ایران ایجاد کرد اندیشه ای را به وجود آورد که تاثیر به سزایی در پدید آمدن انقلاب ۵۷ داشت...

  • علیرضا ار
  • ۰
  • ۰

اقتصاد اسلامی

دکتر رمضانعلی مروی استاد درس اصول مبانی اقتصاد اسلامی این ترم ماست. از سوابق و تحصیلات ایشان اینگونه برمی‌آید که فردی نسبتاً آزاداندیش و به‌روز باشند. در جلسه اول کلاس ایشان شروع به مطرح کردن سوالات زیر در رابطه با اقتصاد اسلامی کردند تا بازخورد بگیرند و بر طبق آن روش تدریس خود را در این ترم انتخاب کنند:

 

۱— آیا اگر این درس اختیاری بود کماکان آنرا می‌گرفتید؟ چرا؟

خیر زیرا معتقدم علمی به نام اقتصاد اسلامی وجود ندارد و بالاجبار و به علت نفوذ ایدئولوژی در ساختار علمی کشور ما در چارت آموزشی ما گنجانده شده است.

 

۲— به نظر شما آیا اقتصاد اسلامی وجود دارد؟ اگر جوابتان بله یا خیر است دلیل را بنویسید.

علمی به نام اقتصاد اسلامی وجود ندارد زیرا علم ویژگی جهان‌شمولی دارد اگر علم اقتصاد اسلامی وجود داشت امروز باید در دانشگده های معتبر اقتصاد دنیا تدریس میشد. به نظر من علم اقتصاد اسلامی بیشتر وسیله‌ای برای ارتقای اساتید و مدعیان آن در ساختار فاسد علمی و آموزشی کشور ماست تا یک علم. چند مسئله علمی وجود دارد که سایر شاخه‌های علم اقتصاد توانایی پاسخگویی به آنرا نداشته باشند و علمی به نام اقتصاد اسلامی توانایی پاسخگویی به آنرا داشته باشد؟

 

۳— انتظار دارید چه مطالبی در این کلاس به شما تدریس شود؟

بستگی به بینش استاد دارد می‌شود همان حرف‌های همیشگی و کلیشه‌ای درباب احکام اقتصادی اسلام و نقد نظام سرمایه‌داری و سوسیالیسم را تدریس کرد یا با مطالعه تکست های کسانی که ادعای اقتصاد اسلامی دارند به ارزیابی انتقادی آنها پرداخت.

 

۴— چقدر این کلاس برای شما جدی است و تصمیم به وقت گذاشتن برای آن دارید؟

بستگی به روش استاد دارد. اگر به روش کلیشه‌ای پیش برویم بسیار کم و اگر به روش دوم پیش برویم ۳ یا ۴ ساعت در هفته.

  • علیرضا ار
  • ۰
  • ۰

ریش و پشمی ها

پیرمرد داشت زیر بار قالیچه‌‌ای که در دستش بود نفس‌نفس میزد. انگار که فرشته نجاتی را دیده باشد ناگهان به طرف من آمد و قالیچه را سمت من گرفت:
–ببخشید آقا من بیماری قلبی دارم میتونید اینو تا سر اون چراغ بیاری؟
+آره باشه چرا نیارم؟!
قالیچه را گرفتم و چند قدم بعد که نفس پیرمرد آرام‌آرام بالا آمد شروع به سوال کردن از من کرد:
–دانشجویی؟
+آره
–چه رشته ای؟
+اقتصاد
–خدا خیرت بده ایشالّا یه روز وزیر اقتصاد این مملکت بشی!
+خخخخ
–فعلاً که این ریش و پشمیا جاتونو "تصرف عدوانی" کردن!
این را که گفت نخواستم چیزی را به روی خودم بیاورم. لبخند را در چهره‌ام نگه داشتم اما همچنان بغضی در ته گلویم مانده بود. می‌خواستم بگویم:
"آخر پیرمرد! مشکلت با ریش و پشم اینهاست؟ مگر نسل تو و امثال تو نبودید که افتادید پشت سر اینها و آن شاه بی‌ریش و پشم و همه آن وزیران فکل کراواتی‌اش را بیرون انداختید؟ مگر شما نبودید که تنها رهبران غیر ریشوی این انقلاب(نهضت آزادی) را به فلاکت افکندید و همه را دسته جمعی مجبور به استعفا کردید؟ مگر تو و امثال تو نبودید که روزگاری در همین خیابان ها عربده می‌کشیدید "بازرگان بازرگان پیر خرفت ایران"؟ مگر تو و امثال تو نبودید که...
این همه سال را کجا بودی پیرمرد؟ این ریش و پشمی ها یک شبه حاکم زمین و زمان شده‌اند؟ نه آقاجان کسی این مملکت را تصرف عدوانی نکرده! شما بودید که سند شش دنگش را به نام آقایان زدید. حال برای ما چه آورده‌اید؟ دعای خیر؟ پیش کش خودت پیرمرد...."
در همین حال و احوال بودم که به مقصد رسیدیم. پیرمرد جایی را نشان داد و قالیچه را همانجا گذاشتم.
–بمون حالا یه چایی بخور!
+نه حاج‌آقا کلاس دارم...با اجازه
  • علیرضا ار
  • ۱
  • ۰

تغییر

 

 

دیگر قابل تحمل نبود.

امسال یازدهم ریاضی را تمام کردم و اگر یک سال دیگر در ریاضی فیزیک می ماندم حقیقتاً نمی‌دانم چطور باید تحملش می‌کردم؛ روزگار عجیبی بود که با پرکردن مغزهایمان با آت و آشغال هایی که به درد پرکردن چاه فاضلاب هم نمی‌خوردند گذشت.

واقعاً دیگر قابل تحمل نبود. از همان حدود سال هشتم بود که کم‌کم نشستن در کلاس های ریاضی و علوم مرا اذیت می‌کرد. همان زمان ها بود که حضور در کلاس های ادبیات معلمی مثل آقای شمس مرا به کتاب خواندن و نوشتن جذب کرد و بعد از مدتی آرام آرام فهمیدم من برای محاسبه «مشتق تابع (Y=2cos²(π/6—π/4 هنگامی که X=π/6 باشد.» آفریده نشدم. دیگر معلم های احمق و کلاس های رقت‌بار ریاضی و علوم واقعاً برایم دیوانه کننده بودند.

  • علیرضا ار